وقتی هنوز داغیم، تو حال و هوای یه اتفاقیم، خیلی عهدها با خودمون میبندیم و خیلی قولها میدیم، به خودمون و به دیگران. میگذره، میگذره و یادمون میره همهی اون قول دادنها و اتفاقات.
برای یادآوری؛ ۴۸ روز پیش ساختمون پلاسکو آتش گرفت، عدهای قهرمانِ آتشنشان رفتن که آتش رو مهار کنن، حفظ کنن جان و مال من و تو رو، اما ساختمون ریخت. فریادها زده شد، اشکها ریخته شد، قلبهایی داغدار شد، بیفرهنگیهایی نمایان شد، چهرههایی رسوا شد، وجدانهایی بیدار شد، عهدهایی بسته شد، حرفهایی زده شد، اما اگه یادمون نرفته باشه وقتش رسیده که دوباره آتش نزنیم به جان نیمهجان آتشنشانهای قهرمانمان و به قولهایی که دادیم عمل کنیم.
بهتره امسال از این بیراههای که در برگزاری چهارشنبهسوری انتخاب کردیم به عقب برگردیم و مثل گذشتگان با آداب و رسوم جذابی مثل بوتهافروزی، قاشقزنی، آش درست کردن، تقسیم آجیل و پایکوبی یک چهارشنبهی آخر سال بدون خطر و مواد محترقه داشته باشیم و صدای آژیر هیچ ماشین آتشنشانی و اورژانسی به صدا در نیاد، این صداها میتونه فقط صدای خندههای من و تو و همه باشه 🙂
منتظر خبرها و اتفاقات خوبی از طرف زرینپال برای چهارشنبهسوری باشید!!
سلام.ممنون از سایت مفید شما.
مطالب بلاگ زرین پال بسیار مفیده ممنون از شما